English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7956 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
barrier light U نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
jacklight U ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
jettison U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
seacoast U ساحل دریا
sea coast U ساحل دریا
shore U ساحل دریا
shores U ساحل دریا
seashore U ساحل دریا
seashores U ساحل دریا
shelf U سراشیب ساحل دریا
seebreeze U باد از دریا به ساحل
foreshores U لبه جلوی ساحل دریا
foreshore U لبه جلوی ساحل دریا
offshore U دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
coasting U کشتی رانی در طول ساحل
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
coast in point U نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
jolly boat U قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
landing attack U تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
carry light U نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
have a bone to pick U بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
to make ap a ship U کشتی را در دریا به غنیمت بردن
eudemonology U مبحث اخلاقیات برای پیداکردن سعادت بشر
level point U سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
salvor U نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
flotsam and jetsam U کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
browsing U نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
seaway U مسیر کشتی
homing device U رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
prizes U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
port of call U بندرواقع در مسیر کشتی پاتوق
ports of call U بندرواقع در مسیر کشتی پاتوق
rhumb line U خط رام خط مسیر کشتی خط نصف النهارات
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
to walk the plank U چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
plotting U رسم مسیر ناوبری هواپیمایا کشتی محل هدف یا دشمن
bollard U تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
painters U طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
painter U طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
bollards U تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
beach marker U علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
seaworthiness U محکم برای دریا
mooring penant U طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
shore to shore movement U عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
wet storage U بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
continental shelf U مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
dikes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
onshore U روی ساحل متوجه بطرف ساحل
hydroscope U التی برای دیدن اعماق دریا اب بین
coastal convoy U ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
inshore U بطرف ساحل جلو ساحل
beach balls U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
hunter track U مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
traffic lane U یک خط جاده برای یک مسیر
driving lane U یک خط جاده برای یک مسیر
lane U یک خط جاده برای یک مسیر
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
sea marker U نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
pie alley U مسیر اسان برای گوی اندازی
procedure turn U دور زدن برای برگشتن در مسیر
neap tide U کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
ski run U سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
isovelocity U نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
command heading U مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
control vane U تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
boat train U [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
holding pattern U کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
newsgroup U خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
voyage charter U اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
routing U لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
forecaddie U باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
frame U 1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
decisions U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
backslash U کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
headlamp U نورافکن
headlamps U نورافکن
distance light U نورافکن
search light U نورافکن
projector U نورافکن
projectors U نورافکن
spotlight U نورافکن
floodlights U نورافکن
spotlighted U نورافکن
spotlighting U نورافکن
spotlights U نورافکن
floodlight U نورافکن
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
fdm U Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
mean sea level U سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
illuminator U نورافکن مذهب
arc light projector U نورافکن قوسی
lamp reflector آینه نورافکن
spotlighting U چراغ نورافکن
lamp deflector U نورافکن لامپ
barrier light U نورافکن ساحلی
motorcycle headlamp U نورافکن موتورسیکلت
search light illumination U روشنایی با نورافکن
parabolic reflector U نورافکن اتومبیل
deflector of lamp U نورافکن لامپ
spotlight U چراغ نورافکن
spotlighted U چراغ نورافکن
spotlights U چراغ نورافکن
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
jacklight U نورافکن مخصوص ماهیگیری
floodlit U با نور نورافکن نورانیشده
omnibus headlamp U نورافکن مینی بوس
shining U مسابقه بکمک نورافکن
quick out U نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
crane rail U مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
derivation graph U ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است
lightening bug ship U هلی کوپتر نورافکن دار
search light illumination U روشن کردن منطقه با نورافکن
occulter U صفحه پوشاننده بیم نورافکن
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
acquires U پیداکردن
acquiring U پیداکردن
to work out U پیداکردن
discovers U پیداکردن
loave U پیداکردن
discover U پیداکردن
to find out U پیداکردن
discovered U پیداکردن
discovering U پیداکردن
to pluck up heart U دل پیداکردن
landing beam U نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود
slanted U شیب پیداکردن
short circuit U اتصال پیداکردن
shorter U اتصالی پیداکردن
short U اتصالی پیداکردن
to get into debt U بدهی پیداکردن
slants U شیب پیداکردن
shortest U اتصالی پیداکردن
to get into debt U وام پیداکردن
to form a habit U عادتی پیداکردن
to get ones hand in U تسلط پیداکردن در
slant U شیب پیداکردن
to come in to notice U اهمیت پیداکردن
to come to an agreement U موافقت پیداکردن
outreach U دسترسی پیداکردن
put through U ارتباط پیداکردن
misbelieve U اعتقاد خطا پیداکردن
crick U انقباض عضله پیداکردن
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
to study out U با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
to come to terms U سازش یا موافقت پیداکردن
autotomize U انفصال خودبخود پیداکردن
to butt out U پیش امدگی پیداکردن
falters U تزلزل یا لغزش پیداکردن
to strike a bargain U درمعامله موافقت پیداکردن
falter U تزلزل یا لغزش پیداکردن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com